سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شرح دعای صحیفه قسمت شانزدهم (سه شنبه 87/2/10 ساعت 12:46 صبح)

وارزقنی خوف غم الوعید,و شوق ثواب الموعود,حتی اجد لذة ما ادعوک له,و کابة مااستجیر بک منه.اللهم قد تعلم مایصلحنی من امر دنیای و اخرتی,فکن بحوائجی حفیا.اللهم صل علی محمد وال محمد,وارزقنی الحق عند تقصیری فی الشکر لک بما انعمت علی فی الیسر والعسر والصحة والسقم 

وارزقنی خوف غم الوعید,و شوق ثواب الموعود:
اگر وعده و وعیدی نباشد غالب انسانهای جهان اهل عبادت نیستند.کما اینکه حضرت امام از موضع تواضع همین نکته را می فرمایند.دو نکته ای که امام سجاد در دعاها به ما آموزش می دهند اینست که درک کنیم خوف وعید و شوق موعود را!

خوف وعید:
یعنی خوف آن چیزهایی که خداوند وعید داده .یعنی به یک چیز بد یا غذابی ما را ترسانده است.موعود یا وعده شوقش یعنی بهشت.یعنی بهشت و جهنم.حالا این بهشت و جهنم رو ما می تونیم بهش مزاقهای مختلفی بدهیم.مثلا بگیم در مزاق مادی,یعنی بهشتی که در آن انسان به مادیات می رسد و جهنمی که در آن انسان جسمش اذیت می شود.یا می توانیم بگوییم بهشت یعنی رضایت خداوند و جهنم یعنی نارضایتی خداوند.در هر حال اینجا هوای ما مطرحه.هوا اینجا به معنای هوای نفس,نه هوای نفس بد.هوا یعنی در خواست.کل کلمه ی هوا به معنای میل است.وقتی می گویند هوای نفس,این هوای نفس الزاما بد نیست.هوای نفسی که امارة بالسوء هست بد است.بنابراین میل و رغبت مارو خداوند تبارک و تعالی با وعده و وعید برانگیخته می کند,یعنی انسان احساس می کند.
امام به ما دستور می دهد که اینطور از خدا بخواهید.
خوف وعید مهمه.یعنی انسان خودش را ایمن از عذاب الهی در دنیا و آخرت نکند.این وعید احیانا فقط به آخرت برنمی گردد,دنیا هم هست.یعنی اگر من و شما با دنیای خودمان و رابطه اش با عبادات و طاعات و اطاعت خداوند نترسیم خیلی وقتها ممکنه که در دنیا جری شویم.یعنی اگر خداوند بگوید که بنده ی من اگر یکسال گناه بکنی من برایت هیچی نمی نویسم انسان جری
می شود.

وعده و وعید لازمه.یک وقتی خواهری برادری از خدا خداتر نشود که از این حرفها نزنید و بگذارید ما عاشقانه در خونه ی خدا باشیم.دلیلی که ما عاشقانه در خونه ی خدا هستیم.اینست که ما این وعده و وعید رو داریم.اگر تمام راننده های یک مملکتی تمامشون سر این قضیه ای که باید قوانین رو رعایت کنند مثلا ,تمام راننده های درجه یک مملکت رو سر چهار تا خیابون شهر بفرستیم اینها همه کسانی هستند که در تمام عمرشون تمام قوانین رو رعایت کردند و مقیدند چراغ قرمز رو برداریم.اون زمان باید ببینید که چه وضعیتی در آن چهارراهها پیش خواهد آمد.لذا اگر چراغ قرمز و چراغ سبز در مسیر انسانها نباشد یک نوع عدم امنیت اجتماعی برای ما پیش میاد و اینطور نیست که قانون بتواند این چیزها را جمع کند و اصلا من خیلی متعجب می شوم در ممالکی که آدمهای بی دینی هستند و اعتقادی به معاد ندارند چرا اینقدر به خودشون زحمت می دهند و قوانین کشوری رو رعایت می کنند؟اصلا چرا سر کار میاد؟مگه تو نمیگی که به معاد اعتقاد ندارم خب برو هر کی رفته بود سرکار,یک جایی جلوشو بگیر و پولهاشو بردار و برو زندگیت رو بکن مثل خیلی ها که اینطوریند.
یعنی وعده و وعید لازمه ی اجرای قوانین است حتی برای مجریان.وعده و وعید لازمه و ضمانت اجرای داشتن اخلاق است حتی برای متقین
.طوری که اگر از متقین بهشت و جهنم رو بگیرند اغلب متقین دچار ریزش می شوند.

در مسیر ارتباط با خداوند تبارک و تعالی نسبت به بحث وعده و وعید,و استجابت اگر ما یک مقداری بخواهیم به سمتی برویم که تقوا را رعایت نکنیم و از اونطرف پشت بوم بخواهیم بیفتیم,اگر یک کمی شعله ی زیر اجابت را بالا بکشیم,یعنی جلسه ای را,راه بندازیم که در آن جلسه اینجوری رواج بدهیم که هر کی بیاد هر چی از خدا بخواهد به او می دهد دو سوم شهر در این جلسه شرکت می کنند,اینقدر این وعده و وعید قدرت دارد حتی اونهایی که عاشقند.

من مخلص عاشق متقی در خانواده ی فرهنگی تحصیل کرده سراغ دارم که این بنده خدا فهمیده بود که یک آقایی مشکلات و گره ها رو باز می کند هر چی می خواد باشه و با اینکه می دانست که این آقا فاسقه و از طرقهای غیر شرعی و جن و پری و...می تونست یک سری از کارها رو راه بندازه اینم رفته بود سراغ همچین آدمی!!!معنایی که خداوند تبارک و تعالی می فرماید که
مشرک را نمی بخشم اینه.رفته بود از این شخص دعا گرفته بود دعایی که معصوم نگفته هر چند اعتقادش به اینطرف قضیه کم نشده بود ولی وقتی وعده و وعید پررنگ می شود به سراغش میرن.لذا خداوند تبارک و تعالی بدش نمیاد اگر شما نسبت به بهشت راغب و نسبت به جهنم خائف و از عشق شما هم چیزی کم نمی شود .ضمانت عشق بهشت و جهنم است و اگر بهشت و جهنمی نباشد تو عاشق هیچکس نخواهی شد
.نودو نه در صد مردم اگر بهشت و جهنمی نباشد اهل اطاعت نیستند و چون بهشت و جهنم هست اهل اطاعتند و برخی از این اهل اطاعت ,یک صبغه و رنگی از عشق رو هم به اطاعتشان تزریق می کنند.

انسانی که نگران وعیدها نباشد ضمانت اجرایی اخلاقی ندارد و از اونطرف شوق بهشت به انسان لذت می دهد.انسان اگر همیشه از عبادت برایش صحبت کنید خسته می شود.

حتی اجد لذة ما ادعوک له,و کابة مااستجیر بک منه:تا در این دنیا هم خوشیِ چیزی(بهشت)که تو را برای آن می خوانم و اندوه چیزی(جهنم)که از آن به تو پناه می برم را دریابم و درک کنم.

یعنی اگر کسی بتواند اندوه و خوشی آن دنیا را درک کند چند تا حسن بر این درک مترتب است!

لذتهای تو در مذاقش کم رنگ می شوند و چون کم رنگ می شوند لذا حب دنیا از دلش خارج می شود.اندوهها و و غمهای دنیا در نظرش کم رنگ می شود و چون کم رنگ می شود قدرت صبرش بالا می رود.

آقا امیرالمومنین یک وقتی خیلی دردمند بودند.رسیدند خدمت رسول خدا و به رسول خدا دردشان را گفتند.آقا رسول الله به امیرالمومنین فرمودند:بنشین .و شروع کردند از عذابهای قبرو قیامت و سوال و حساب و کتاب برای امیرالمومنین شرح دادن و امیرالمومنین در این لحظات فرمودند:یا رسول الله دردم آرام شد.

لذا اندوه آخرت,اندوه دنیا را از بین می برد و در دنیا هم غم کربلا سایر غمها را از بین می برد.

خصوصیت اندوه معنوی اینست که اندوه مادی را از بین می برد
.شما در دعای ابوحمزه دقت کنید یک جاهایی قبل از اینکه آقا بیاد سراغ اندوههای مادی خودش و آنها را به خداوند عرضه کند جوری با خدا صحبت می کند که غم معنوی به دلش می نشیند که خدایا من کسی هستم که حق تو را رعایت نکردم,خدایا من کسی هستم که شکر تو را به جا نیاوردم,خدایا من کسی هستم که اگر خواستم شکر و مدح تو را بگویم زبان و لسان من که گناه این رو لالش کرده من با تو صحبت کردم یعنی یک مقداری اندوههای معنوی در دل ایجاد می شود.برای فردا شب,شب بیست و یکم من توصیه ام به خواهرها و برادرها اینست که درست است ما غم و اندوه زیادی در دنیا داریم و این حق ماست که غم و اندوه را به خداوند عرضه کنیم اما مناجات و اشکتون رو با غم و اندوه مادی شروع نکنید.با غم و اندوه معنوی شروع کنید بعد می بینید که قبل از اینکه برسی به اینکه غمهای دنیاتو بگی مناجات اولیه ات که با غم و اندوه معنوی بوده غم و اندوههای مادی رو برده.متاسفانه بعضی از ماها اصل داغی ماجرامون رو برای مادیاتمون می گذاریم.یعنی تا دلش می شکنه میگه:انا عند المنکسر بقلوبه.خدا گفته که نزد دلهای شکسته ام.بریم الان تنور داغه نون رو بچسبونیم.اگر می خواهی نون رو بچسبونی من بهتون توصیه می کنم که از معنویات شروع کنید و یقین بدانید که جواب می گیرید.وقتی از معنویات شروع می کنی غم و اندوه مادی هم خود به خود از بین می رود بعد می بینی شاید حرف زیادی هم برای گفتن نداشته باشی!

اللهم قد تعلم مایصلحنی من امر دنیای و اخرتی,فکن بحوائجی حفیا:خدایا آنچه را که تو صلاح کار دنیا و آخرت من می دانی عمل کن و با حوائج من مهربان برخورد کن
.

نکته اول: بحثی که خیلی لازمه اینجا بهش اشاره شود بحث (کم امر دنیای و آخرتی)است.یعنی در درخواستهایمان باید از خدا بخواهیم که مصلحت اجابت این درخواست را طوری تنظیم کند که دنیا و آخرت توامان
گیر ما بیاد.در حالی که بعضی از ما فکر می کنیم که یا باید آخرت رو بگیریم یا دنیا را.در حالی که باید دنیا به علاوه ی آخرت رو در خواست کنیم.

نکته دوم:(ما یصلحنی)یعنی آن چیزهایی که تو مصلحت می دانی
نه آن چیزهایی که من مصلحت می دانم.اون چیزهایی که مصلحت هست که اگر بر خلاف مصلحت باشد من کم خواهم آورد.

نکته سوم:(من امر دنیای)که این من,من تبعیضیه هست.یعنی از میان بعضی از مسائل .چون این چیزهایی که من میگم همش درست نیست.قطعا می دانم که در شبهای قدر چیزهایی که از تو درخواست می کنم همه ی این درخواستها به صلاحم نیست.یعنی در حقیقت ما یک بازاری از حوائج را به خداوند نشان می دهیم و اینکه خداوند از میان این حوائج کدام را انتخاب کند و کدام را به ما عنایت کند دیگه دست ما نیست.مثل کسی که دست پدرش رو برای خرید مدرسه می گیره و میره بازار و نظراتش رو هم میگه که مثلا این کیف و دفتر خوبه و...ولی این باباست که باید تشخیص بده که کدامش خوبه و بعضی وقتها هم پدر ,بچه را مخیر می کند که از میان اینها یکی را انتخاب کن.اینهم یکی از مصالح خداست.یعنی خداوند ممکن است برای امسال ما,مارو در برخی چیزها مخیر کند.بگیم خدایا تو می خواهی شب بیست و سوم یک چیزی برای ما حتمی کنی ؟امضاء بزنی و مهر کنی؟ این رو بی زحمت جای انعطاف درش قرار بده.یعنی مثلا اگر می خواهند یک غذایی برای ظهر چهارشنبه ی روز فلان در نظر بگیرند شما به جای اینکه بنویسی خورش قیمه,بنویس من خدا با خورش قیمه و خورش بادنجون و کباب و نون پنیر و...موافقم.بنده ی من هر کدام را خواست انتخاب کند.بهترین حالتی که حاجتت برآورده شود اینست که خداوند در میان مصالحش تو را مخیر کند.ذائقه ی تو را در نظر بگیرد
با انواع ذائقه هایی که ممکن است تو, این ذائقه هات تحریک شده باشد برات این مسائل رو در نظر بگیرد.بنابراین اینجا که آقا امام سجاد می فرماید:نسبت به حوائج من مهربان باش منظور اینه و غیر از این نمیشه برداشت کرد.

وارزقنی الحق عند تقصیری فی الشکر لک بما انعمت علی فی الیسر والعسر والصحة والسقم:خدایا اعتراف در کوتاهی سپاسگزاری تو و آنچه در آسایش و تندرستی و انعام من عطا فرمودی به من روزی گردان
.در این اعتراف چه سودی خوابیده؟یعنی خدا دوست دارد که بنده تحت منت باشد؟ یعنی بیاد بگه که خدایا ما نمی توانیم!!اصلا چنین چیزی نیست.خداوند تبارک و تعالی فقط و فقط در قرآن کریم هم فرمودند یک جا بر سر همه خلایق منت می گذارم آنهم در آیه ی شریفه ی قرآن که می فرماید:لقدمن الله ان بعض فیه رسول من انفسهم:فقط یک جا نعمت می گذارم آنهم نعمت دادن پیامبر و آل محمد بر شما مردم است.

پس چرا خداوند می فرماید که اعتراف کنید؟؟؟
در خود اعتراف چندین حسن وجود دارد

حسن اول:

لقد جعلت الاقرار بذنب الیک وسیلتی:اعتراف خودش مایه ی بخشش گناهان است
.
حالا شما فکر کنید کسی اعتراف کند به اینکه شکر نکرده!ببینید چقدر درجه اش بالاست.یعنی خداوند تبارک و تعالی یک بهانه گذاشته برای اینکه درجه ی مارو بالا بیاره.
یک کسی که یکی رو دوست دارد دنبال بهانه می گردد.مثلا آقا میره تو مغازه خرید کند از شما خوشش میادمیگه آقا چی خرید کردی؟؟میگه مثلا ده کیلو برنج.میگه به خاطر اینکه ده کیلو برنج خریدی بیا این دو تا آدامس هم روش.بعد میگه آقا دست شما درد نکنه.میگه حالا که تشکر کردی این دو تا شکلات هم روش.میگه آقا لطف کردین.میگه خب سری بعد که اومدی تخفیف هم بهت میدم و....!چون دوسش داره.خداوند تبارک و تعالی نیازی به ما ندارد ولی چون به ما علاقه دارد دائم سرویس ویژه به ما می دهد برای اینکه مشتری ثابت بشویم
.

خداوند میگه حالا که بهش نعمت دادم و شکر کرد نعمتش را افزون کنید.لئن شکرتم لازیدنکم.بعد شکرت که تموم شد اعتراف می کنی که خدایا من نمی توانم شکر نعمتهای تو را به جا بیاورم,خداوند تبارک و تعالی می فرماید که باز نعمتش را افزون کنید.یعنی یکی از راههای افزون کردن نعمت و بهانه ی خداوند تبارک و تعالی برای دادن سرویش بیشتر به من و تو اعتراف است

حسن دوم:

وقتی انسان اعتراف می کند به اینکه نمی توانم شکر نعمت تو را به جای آورم,این اعتراف باعث می شود که انسان به ضعف خودش پی ببرد.یعنی اعتراف برای انسان عجز می آورد
.خدایا به من نعمت دادی ولی من حتی عاجزم از اینکه بتوانم شکر نعمت تو را به جای آورم

رسول خدا فرمودند:علیکم بدین العجائز
.بر شما باد به دین عجوزه ها.عجوزه یعنی زنی که به یک سن و سالی رسیده که در این سن و سال از هر گونه جذابیت جمالی عاجز است.از هر گونه سرویس دادن و گرفتن جسمی عاجز است.در اینجا به این معناست که شما به دینی رفتار کنید که در این دین همه ی انسانهای مومن احساس عجز می کنند.خدایا وقتی من نمی توانم شکر تو را به جا بیاورم حتما عجز دارم که از تو حاجتی طلب کنم و حتما عجز دارم که حتی تو صدای من را بشنوی و با تو حرف بزنم.عجز دارم از اینکه تو به من توجه کنی.این اعتراف,اعتراف زیبایی است.خدا روزیم کن که من اعتراف کنم که نمی توانم شکر نعمتهایت را به جا بیاورم

حسن سوم:

انسانی که اعتراف می کند که خدایا من نمی توانم شکر نعمتهایت را به جا بیاورم یعنی اینکه از نعمتها راضی است.مقام رضا جلوه پیدا می کند.یعنی زیادی خوشم.از شدت خوشی کم آوردم.بعضی وقتها که شما به کسی هدیه ای می دهید طرف قفل می شود یعنی اینکه من نمی دانم که با چه زبانی از شما تشکر کنم.یعنی خیلی راضیه.بنابراین در اعتراف به اینکه خدایا من نمی توانم نعمتهای تو را به جا آورم مقام رضا به وجود میاد و مقام رضا آخر دینه.یعنی انسان با یک اعتراف,تا آخر دین رفته.انسانی که به مقام رضا رسیده دیگه دینش کامل شده





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 189 بازدید
    بازدید دیروز: 44
    کل بازدیدها: 698027 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •